جدول جو
جدول جو

معنی دبر یمن - جستجوی لغت در جدول جو

دبر یمن
(دَ بَ)
قریه ای است از قراء نواحی صنعاء یمن. (معجم البلدان). دهیست به یمن. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(غَ رُ مَ لَ)
زمین نشیب جانب مغرب از تهامه. یا مابین ذات عرق تا دریای یمن. (از منتهی الارب). همان تهامه و آنچه تالی یمن است. اصمعی گوید: میان ذات عرق و دریا غور تهامه است. و انتهای تهامه از طرف حجاز ’مدارج العرج’ و اول آن از طرف نجد ’مدارج ذات عرق’ است. و نیز اصمعی گوید: یقال: غار الرجل یغور، اذا سار فی بلاد الغور. کسائی نیز بر آن است و قول جریر را شاهد آورد که وی گوید:
یا ام طلحه ما رأینا منکم
فی المنجدین و لا بغور الغائر.
(از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(عِ)
بیشه ای است شیرناک یا موضعی است. (منتهی الارب). ابوبکر همدانی گوید: عثر شهری است به یمن میان آن و مکه ده روز راه است. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(شَ)
نام محلی است در یمن و برای عطریات و ادویۀ گرانبها معروف به وده و اهالی آن به واسطۀ فروش آنها بسیار دولتمند و بامکنت بودند. (از قاموس کتاب مقدس). در یکی از کتیبه های مصری که به خط میخی نوشته شده اسم مملکتی برده شده که به زبان مصری آن را شبا مینامیدند و باید سبا باشد که در عربستان جنوبی بود. (ایران باستان ج 1 ص 570 و 569). رجوع به سبا شود
لغت نامه دهخدا
(اَب ب)
نام شهرکی به یمن
لغت نامه دهخدا
(سِرر)
روستایی است به یمن. (آنندراج) (منتهی الارب) (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(دِ رِ)
نام شهری به مشرق کشور مجارستان
لغت نامه دهخدا
تصویری از بد یمن
تصویر بد یمن
بد شگون نافرخنده شوم نامبارک نحس مقابل خوش یمن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از در ضمن
تصویر در ضمن
همچنین، وانگهی، افزون برین
فرهنگ واژه فارسی سره